Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-30@17:37:49 GMT

ماجرای «روز هفتم»

تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۰۸۸۱۲

ماجرای «روز هفتم»

خبرگزاری فارس- خراسان جنوبی؛ آنان که جام قهرمانی و مدال افتخار زمینه سازی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی را ۴۵ سال پیش در این چنین روزهایی با ریختن خونشان پای نهال انقلاب اسلامی ایران بر گردن ایرانیان مبارز آویختند و این جام قهرمانی را به همه ایرانیان تقدیم کردند اکنون این مدل های افتخار و جام های قهرمانی در قالب عکس هایی گوشه خانه ماداران و پدران شهداء به دیوار آویخته است تا همیشه مفتخر باشند به چنین فرزندانی که پرورش دادند تا همه مایه فخر ایران زمین باشند و همه مایه فخر آن ها در این دنیا و آن دنیا.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برخی از نقاط، خانه ها، امکان، فضاها برای برخی ها نوید دهنده آرامش و دنیایی از خاطره است و اگر این گوشه های دنج خانه ها، امکان، فضاها و ... نباشد انگار که همه روح و روانت مشوش است و دریایی متلاطم.

خانه مادر شهیدعلی سندروس

کنج دنج خلوت مادر و پسر

آن چه در دیداری که به همراهی جمعی از دوستان خبرنگار با مادر شهید علی سندروس داشتیم بیش از همه ذهنم را به خود مشغول کرده آن گوشه خانه مادر شهید است که عکس و یادگاری های شهید در آن گوشه دنج جا گرفته و اینجا شده نقطه دیدار مادر و پسر آن هم برای لحظه لحظه عمر مادر و شاید این شهید انقلابی بیرجند از دیگر برداران و خواهرنش خوشبخت تر باشد که هست چرا که اگر نبود شهادت نصیبش نمی شد و آن هم به واسطه دیداری که لحظه به لحظه با مادر و مادر با وی دارد.

مادر به طور حتم سو سوی بالش فرشته اش هر لحظه این گوشه با چشم دل و جان می‌بیند به وی لبخند می زند در هفت آسمان معراجش به سوی خدا.

اما آن چه خرسندترم می کند این است که به همت دوستان توقیف رفیق راهم می شود تا من هم به دیدار مادر بروم که خود از مبارزان رژیم ستم شاهی بود و به همین واسطه خون قاسم ۱۴ ساله اش را در کربلای ایران تقدیم به نهال نوپای انقلاب اسلامی کرد تا اکنون شاهد ثمر درخت پربار ۴۵ ساله اش باشیم.

چقدر هم صحبتی با آنان که سراسر وجودشان آرامش است و نور خدا تو را هم غرق نور و آرامش می کند.

مادر و بردار شهید علی سندروس

ماجرای روز هفتم

دوست داریم هر چه زودتر باب سخن را با مادر شهید علی سندروس یکی از شهدای انقلاب اسلامی ایران آن هم درست در چنین روز یعنی هفتم بهمن بگشایم با وی هم کلام شویم تا از آن دوران خفقان بگوید و داستان شهادت قاسم ۱۴ ساله اش را در میدانی که خود حضور داشته و ابتدا  قبل از این که تیر ماموران رژیم به پهلوی نوجوان ۱۴ ساله اش که خود سپری شده برای بردار کوچکتر ۴ ساله اش به قلب او اصابت کرده و از حال رفته است.

کمی فیلم را به ۴۵ سال پیش در چنین روزی برمی گردانیم تا نرگس حسین نژاد، مادر شهید سندروس که خود مشهدی ست و به واسطه ازدواج به بیرجند آمد و ادامه زندگی داد اولین پلان از این فیلم را برایم بازگو کند البته همان ابتدا عذر خواه است که به واسطه سن و سالی که از وی گذشته شاید نتواند آن طور که باید و شاید از آن روزها و نحوه شهادت فرزند دانش آموزش بگوید.

راهپیمایی روز هفتم بهمن۵۷ در بیرجند

حضور خانوادگی در راهپیمایی ها

اعلامیه های حضرت آقا را که مبارزان انقلابی از نوار های کاست گوش می دادند  آن ها را به گوش دیگر مبارزان هم می رساندند همین آگاهی بخشی سبب شده که در شهر دوره افتاده از پایتخت نیز عده ای به دادخواهی علیه رژیم منحوس پهلوی به پا خیزند به صف راهپیمایان مبارز بپیودند. مادر شهید هم علاوه براین که همیشه در مسجد محله شان که خیرآباد بیرجند و پشت بانکی ملی ساکن بود هر روز علاوه بر حضور در مسجد این محله به همراه کودکان ۴و ۵ و ۸ ساله اش در این راهپیمایی های ضد رژیم پهلوی حضور می یافت.

دلیلی هم که برای این حضور داشت این بود که «ابتدا خدا پرست بودند و دوست نداشتند که حتی به پشه ای هم صدمه و خدشه ای وارد کنند» این تعبیر خود مادر شهید است اما به واسطه ظلم و جوری که از رژیم ستم شاهی به گوشش رسیده بود و حتی ماجرا های زمان مصدق را به واسطه حضورش در مشهد مقدس به یاد داشت و گفته‌های پدرش در مورد اوضاع سیاسی آن سال ها و ظلم و جنایتی که به مردم روا  داشته می شد یعنی با آگاهی در مساجد و محافلی که برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی برگزار می شد حضور می یافت و به دنبال این بود که روز به روز بر این آگاهیش افزوده شود.

هر روز هم شال و کلاه می کرد و دست دختر و پسرانش را می گرفت تا به صفوف مبارزان ستم شاهی بپیودند خلاصه آن قدر حضور این خانواده در مجالس و محافل مبارزه با رژیم بسیار بود که عده ای به طعنه از آن ها به عنوان ۱۳ امامی یاد می کردند.

بردار شهید همه که برای همراهی با مادر و تکمیل گفته هایش در جمع ما حضور دارد مادر شهید از وی می خواهد تا هر جایی را که ذهنش یاری نمی کند او از آن برایمان بگویید.

مادر و بردار شهید علی سندروس

شب قبل از ماجرای روز هفتم

شب قبل از نوشیدن شهد شهادت از سوی قاسم ۱۴ ساله اش گویا همه کائنات دست به دست هم داده بودند و تا همگی مان همانند همیشه راهی صفوف مبارزان شویم البته همان شب هم یکی از روستا به پدر شهید زنگ زده بود و گفت بود «فردا بیرون نروید چرا دستور تیر اندازی به مبارزان از سوی عوامل رژیم در بیرجند صادر شده است».

اما خدابیامرز پدر شهید در پاسخ گفت: «به عهدی که با خدا بسته ایم پایبندیم و از این راه باز نمی گردیم حتی از جانمان را در این راه از دست بدهیم».

آن روز یعنی هفتم بهمن حال و هوای علی با دیگر اعضای خانواده متفاوت بود حتی صبح خودش حمام رفت به طور حتم غسل شهادت کرد و زودتر از بقیه هم سر سفره صبحانه نشست و بعد از خوردن چند لقمه گفت این لقمه آخری را هم بخورم رفتم راهپیمایی.

و بعد از خوردن صبحانه رفت دنبال دوستش که پدرش چندان رضایتی به حضور وی در این راهپیمایی ها نداشت اما می خواست به دور چشمان وی و بهانه دیگر در این راهپیمایی شرکت کند. 

صبح روز هفتم

دوستش وقتی علی را دیده بود چون کاپشنی که تن علی بود سوراخ کوچکی داشت به وی گفت قبل از شهادت گویا تیر خورده ای و علی هم به شوخی گفته بود ساعت ۱۱ تیر می خورم.

ما هم بعد از این که صبحانه خوردیم دسته جمعی به جمع راهپیماییان که قرار بود از مسجد آیتی تا میدان شهدای فعلی را بپیماییم پیوستیم. حتی قبل از آن عده ای می‌گفتند شعار بر مرگ شاه ندهید و شعارهایتان خیلی کوبنده نباشد چرا که احتمال دارد تیر اندازی کنند.

حتی این موضوع را متذکر شدند که راهپیماییان موقعی که از مقابل بیمارستان امام رضا (ع) هم عبور می کنند با سکوت این مسیر را بپیماییند تا بیماران خدای نکرده نگران نشوند. خلاصه راهپیماییان بعد از عبور از خیابان های طالقانی به سمت میدان کوروش یا همان میدان ابوذر فعلی رفتند و از آن جا هم به سمت میدان شهدای فعلی یا همان مبدان مخابرات قدیم حرکت کردند.

خانه مادر شهیدعلی سندروس

تیری که به قلب مادر شهید خورد

همین که به ساختمان مخابرات قدیم بیرجند نزدیک شدند و مقابل ژاندارمری بیرجند قرار گرفتند ماموران رژیم دستور تیر اندازی دادند و چند تیر هوایی خالی کردند.

همین که صدا تیر بلند شد همه ساکنان خیابان های منتهی به میدان شهدای فعلی و حیکم نزاری درهای خانه هایشان را به روی راهپیماییان گشودند.

چون خیلی ازدحام جمعیت بود دخترم را گم کردم و چند دقیقه ای بعد از آن صدای تیر در گوش شهر پیچید تیر دوم که صداش در شهر پیچید گویا آن تیر به قلبم خوردم و مرا از خود بیخود کرد به طوری که از حالم رفتم برای آب قند آوردند. آن لحظه ای که تیر به قلبم خورد همان لحظه ای بود که پسرم برای بردار کوچکتری که همراهش بود سپری می‌شود تا تیر به او نخورد به پهلویش این تیر اصابت می کند اما ماموران اجازه نمی دهند که علی را به بیمارستان برساند و می گوید باید جانش گرفته شود.

اما تا آرام شدن فضای مجبور بودیم خانه ها بمانیم علی ساعت ۱۱ شهید شد و عموی علی که در جریان ماجرا قرار می گیرد به دنبال من می گردد تا مرا به خانه ببرد که همه اقوام، آشناییان، همسایگان و دوستان برای تعزیت گویی به خانه ما آمده بودند اما من از همه چیز بی خبرم بود وقتی عموی علی بعد از پرس و جوی بسیار مرا پیدا کرد می گفت: کاش مرا می کشتند چرا آن طفل معصوم را کشتند من هم با نگران می گفتم چه اتفاقی افتاده محمد کاریش شده یا علی، یا مجید اما عموی علی می گفت هیچ کدام هیچ کارشان نشده فقط علی کمی زخمی شده و در بیمارستان است نگو که علی ساعت ۱۱ آن هم هنگام که تیر بر قلب خورد شهد شیرین شهادت نوشیده بود.

حال عجیبی داشتم وقتی از آن خانه بیرون آمدم گویی در و دیوار شهر مرا می خورد می‌گفتم به طور حتم اتفاقی افتاده چرا هیچ کس هیچ چیز نمی گوید. می گفتم مرا به بیمارستان ببرید تا علی ببینم می گفتند: اجازه نمی دهند باید برویم خانه.

به نزدیکی خانه که رسیدیم محشری برپا و شور و شینی همه در خانه ما بودند و تنها بی خبر از ماجرای شهادت علی من بودم.

حسینم که همراه علی بود هیچ گاه اگر از آن لحظه تلخ شهادت بردار در گوشه ذهنش داشت به من چیزی نگفت تا منم بیش از این ها نارحت نشوم.

به یاد دارم آن دکتر مهدی محمدی، رئیس بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند بود که وقتی آقای قربان نژاد مجروحان را به بیمارستان منتقل می کرده آقای دکتر می گفته مگر در شهر چه خبر است این ها زخم و کشته را از کجا می آورید؟

بغض های رسوب شده

با هر بغضی که در گلوی مادر شهید می ماند و اشک که از آسمان چشمانش و زیر عینکش بر زمین گونه هایش می غلطد حاضران نیز اشک می ریزند و بغض ها را فرو می خورند گویا در برخی از لحظات همه در زلال گرمی اشک چشمنان و بغض های در گلو مانده شان می خواهند که هی حرفی رد و بدل نشود چرا که بغض ها اجازه صحبت به آن را نمی دهد. برای لحظاتی که مهمان مادر شهیدیم این گونه شاهد رسوب بغض ها در گلویم که با اشک از چشمان بر گونه ها جاری می شود مادر شهید ۴۵ سال است که با این بغض های رسوب کرده در گلو به عکس نوجوان ۱۴ ساله اش ذخیره می شود و این گونه آسمانش چشمانش هم بارانی.

عکسی که بالای سر مادر شهید بر دیوار جا خوش کرده توجه حاضران را جلب می کند و ماجرا این عکس را جویا می شود گویا علی از قبل انتخاب شده و عکاس هم می دانسته که او منتخب خدایی ست به همین واسطه آن پارچه نوشته پایین که کمی مچاله شده سبب می شود تا چهره علی هم در این عکس و راهپیمایی هایی که قبل از آن به ویژه مراسم تشییع شهید سورگی شرکت کرده تمام رخ بیفتد. این عکس را هم همان عکاس معرفی آن دوران یعنی آقای مرادی به خانواده شهید تقدیم کرده است.

باز دوباره باز می گردیم به ماجرا روز هفتم آن روزی که علی سندروس جام شهادت نوشید و بعد از پیروزی انقلاب ۶ نفری که آن روز از اسلحه آن ها تیر خالی شده بود به دادگاه رفته بودند و قاضی آن ها را بازخواست می کرد و جالب این بود که هیچ یک از آن ها زیربار نرفتن و نگفتند که چه کسی به سوی علی تیر شلیک کرده است. اما پدر علی از آن ها گذشت چرا که علی منتخب بود نباید به راهی که رفته بود خون حتی قاتلش هم ریخته می شد.

روح ناآرام شهید تا زمان بخشش قاتلان

مادر علی گفت: زمانی که متهمان شلیک تیر به علی در بازداشت به سر می برند همه آن شب ها علی به خوابم می آمد و نگران بود اما شب آخری که زن یکی از متهمان به درخانه آمد علی را در خواب دیدم که در باغ سرسبزی است و ناراحت است گفتم چرا ناراحتی گفت کمی پهلویم زخمی شد و درد می کند پیراهش را بالا کشیدیم دیدم پانسمان است گفتم علی چرا نگفتی که زخمی شده و گفت مادر خوب می شود.

فردا آن روز که پدر علی رفت و رضایت دارد دیگر از آن شب علی به خوابم نیامد که چرا که خیالش از بابت آن هایی که تیر به پهلوش زده بودند راحت شده بود. 

مادر در ادامه از حسن هایی بسیار علی از این که به موقع نماز، دعا و قرآنش را می خواند از این برای مادر خاص بود و با بقیه تفاوت داشت از این که از ظلم و جور رژیم ستم شاهی خسته شده و منتظر ناجی ایران زمین بود گفت.

از این که علی به مادر گفته که می خواهد برای ۱۲ بهمن ماه روز ورود امام خمینی به وطن به تهران برود و رهبری را از نزدیک ببیند و در این جشن حضور داشته باشد اما گویا به جشنی باشکوه تر برای نیت پاکی که داشت  آن هم بهشت برین دعوت شده بود.

او و همه خانواده اش بعد از گذشت ۴۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان پایبند و راسخند به آن چه با خود و خدای خویش و این انقلاب عهده بسته اند و آن چه از زبان برخی از معاندان نظام در مورد آن بیان می شود را از سر ناچاری و استیصال می دانند. 

مادر شهید سندروس، علی و آن چه متعلق به اوست را در بالای سر تختش آن جا که همیشه مایه آرامشش باشد جای داده و دیوار روی به روی خویش را نیز قاب عکس های فرزند ۳۰ ساله اش و همسرش که شیشه بری داشت و نان حلال همیشه بر او و فرزندانش سر سفره می آورد اختصاص داده است.

کاش می شد ساعت ها پای صحبت مادر شهید نشست از تا از ماجرا روز هفتم و بعد از آن برایمان بگوید اما چون مادر شهید تازه از بیمارستان مرخص شده بود نمی شد بیش از این ها مزاحمش بود به همین واسطه خانه مادر و با عطر شهید ۱۴ ساله اش باز به وی می سپاریم و به پایان می بریم این دیدار عصر گاهی را.

پایان پیام/

 

منبع: فارس

کلیدواژه: شهید انقلابی بیرجند مادر شهید انقلاب اسلامی راهپیمایی ها ۱۴ ساله اش مادر شهید خانه مادر روز هفتم ستم شاهی خانه ها خانه ما بغض ها ۴۵ سال آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۰۸۸۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بر طرف شدن مشکل شیرخشک‌های یارانه‌ای در مشهد

 


به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خراسان رضوی، مدیر جوانی جمعیت دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: با افزایش سهمیه شیرخشک‌های یارانه‌ای در مشهد مقدس تا زمانیکه سهمیه جدید شیر خشک به دست ما برسد، حدود یک ماه زمان می‌برد.

 

محمد احمدیان افزود: بی شک بحث شیرخشک‌های یارانه‌ای تابع قانون تغذیه با شیر مادر است.

 

وی گفت:یعنی شیرخوارانی که در مراجعه به خانه‌های بهداشت مشخص بشود شیر مادر برایشان کافی نیست برایشان کوپن شیرخشک یارانه‌ای صادر می‌شود.

 

دیگر خبرها

  • اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان
  • ایرادات «لایحه برنامه هفتم توسعه» رفع شد
  • بر طرف شدن مشکل شیرخشک‌های یارانه‌ای در مشهد
  • نمایشگاه صنایع دستی در شاهرود گشایش یافت
  • علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹ساله‌اش!
  • واکنش مادر ترانه علیدوستی به حواشی یک عکس با دخترش | تصویر
  • بازگشت پدر به خانه
  • بهترین بازیکن و آقای گل آسیا: حس هفتم تیم‌ملی
  • برگزاری هفته هفتم اسب دوانی در یزد
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر